به وبلاگ نجد خوش آمدید

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حرف دل

28 دی 1390 توسط غلامی

كاش ميشد خيلي راحت حرف زد تمام حرفهايي كه يه عمر بر قلب كوچكت سنگيني ميكنند

تمام چيزهايي كه يه عمر روح تو را اذيت كردند

خدايا ميدونم در همين ۲۵ سال زندگيم فقط تورو اذيت كردم راستش تو تنها كسي بودي كه هميشه داشتم

تو تنها كسي بودي كه كه هميشه پيشم بودي و هرگز تنهام نگذاشتي

خدايا تو همه دارايي مني همه وجودم ازت ممنونم به خاطر اينكه هميشه دوستم داشتي حتي وقت هايي كه بد بودم حتي وقتهايي كه ناسپاس بودم حتي وقتهاي كه من فراموشت كردم وقتهايي كه گناه كردم و تو دم نزدي خدايا دلم ميخواد تا جون دارم فرياد بزنم خدايا من تنها تورو دارم تنهام نذار خدايا خيلي تنهام از اين ادما دلگيرم

برخی اذيتم كردند هيچ وقت به معناي واقعي دوستم نداشتند هر وقت هم كه واژه دوست داشتن به كار بردند دروغ گفتند براي دروغ گفتنشون هزار دليل داشتند ولي حيف كه من هيچ وقت با اينها بد نبودم من با اينها بد نبودم ولي اينها با من بد بودند با اينا مهربان بودم با من نامهربان بودند

خدايا من معامله را غلط كردم من دلي را نشكستم اگر شکستم من رو ببخشند ولي هر لحظه دلم شكست داغون شدم و دم نزدم كاش انقدر كه با اينها مهربان بودم با تو مهربان بودم مهربان خداي من منو ببخش

من همه ادم هارو صميمانه با همه وجودم دوست داشتم نه دروغي بود نه ريايي پس چرا شكستند مرا پس چرا هيچ وقت تشكري نكردند و دستم را با مهرباني نگرفتند

به رنج اينان رنجور و به خوش هايشان دلخوش بودم به غمشان غمگين به شاديشان شاد بودم

خدايا خودت هميشه شاهدم بودي شاهد همه چيز من ازحنده هايم تا شاديهايم

خدايا ميدونم هميشه دوستم داشتي و هميشه به يادم بودي ميخواهم فراموشم نكني ميخواهم تنهام نذاري بيشتر از هميشه امروز محتاج توام

 

 2 نظر

زندگینامه شهید چراغی

28 دی 1390 توسط غلامی

 

رضا به سال 1336 در خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت ( ع) در روستای ستق زاده شد . در شش سالگي قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبي كه داشت ، همواره در درسهايش موفق بود . او علاوه بر تحصيل ، به مطالعات و فعاليتهاي مذهبي علاقه مند بود و در مجالس مذهبي ، با شور اشتياق حضور مي يافت . پس از گذرانيدن دورة ابتدايي ، وارد دبيرستان شد و در آن مقطع با برخي مسائل مذهبي و سياسي آشنا شد . او در شروع انقلاب اسلامي ، در سال آخر دبيرستان تحصيل مي كرد .

فعاليتهاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي

رضا كه در دورة تحصيل ، عنصري فعال و پر تلاش بود ، در ميان همسالان و همشاگردان از نظر اخلاق ، ادب و علم ، ممتاز مي نمايد .با شروع انقلاب اسلامي فعالانه وارد عرصه هاي مبارزه مي شود و در حركتها و تظاهرات ، همدوش و همراه مردم انقلابي به فعاليت مي پردازد . با اوج گيري نقلاب ، حضور او در صحنه هاي مختلف آن ، پر شور و هيجان و جايتر مي شود و در توزيع اعلاميه هاي حضرت امام خميني ( ره ) در ميان دوستان و بستگانش ، نقش مؤثر ايفا مينمايد.
چراغي در روزهاي پيروزي انقلاب ، خستگي ناپذير و عاشقانه ، شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب مي كند و در تسخير مراكز نظامي و دولتي رژيم ، پر تلاش حضور مي يابد.


 1 نظر

حرف دل

26 دی 1390 توسط غلامی

زبان حال شهيد منصور كاظمي در فراق شهيد علي حلاجيان

سلام بر تو و امام تو. سلام بر تو و دين تو. سلام بر تو و خون پاكي كه با تراوش خود خاك سنگرت را چنان ارزشي بخشيد كه هيچ خاكي به آن پايه نرسيد. خوشا بر آنانكه در آخرين لحظات حيات، با تو بودند و ديدند شهيدي را قبل از شهادتش و ديدند شاهدي را قبل از شهادتش. و ديدند سنگري را كه از فراق ياري كه شب و روز با زمين و زمان تسبيح خدا مي گفت و با او هم صدا مي شد، مي گريست. و ديدند پيكري را كه در كوتاه زماني، خويش را داد تا در ميهماني حضرت دوست شركت نمايد.
علي جان! اينك ما مانده ايم و وامانده ايم، ما ايم با بالهاي شكسته كه توان پرواز ندارد. ما ايم با دستان آلوده كه بسويت دراز كرده ايم و پاك باد دامان تو از آلودگي. تو در ميان ملائكي. ما در ميان مسائلي كه خود مي سازيم و حل مي كنيم و سرگرم مانديم با اين كارهاي شبانه روزي.
علي! هنوز صدايت در گوشمان هست كه چگونه با صلابت و بي تكبر و با حلاوت جاودانه اي كه از امامانت گرفته اي سخن مي گفتي و چه نيكو سخناني و از خود به كه شكايت كنيم كه اين گوشها را ديگر شايستگي شنيدن صدايت نيست. هنوز جديت را در را در كارهايت مي بينم، چه نيكو معراج نمودي، ديروز در دو كوهه با هم نشسته بوديم و تو صبحانه مي خوردي و من همسفره ات بودم و امروز، درهر مجلسي كه يادي از تو مي شد، سخن از شركت تو در ميهماني اباعبدالله بود. به كجا رفتي!! تو چه كردي كه چنين فراقت آتش برجانم مي افكند!
خدايا اگر در آخرت بين من و علي جدايي افكني، و فرقت بيني و بين اوليائك و احبائك، چونان ضجه زنم كه هيچ ضجه زننده اي به من نرسد. چنان نالم و زاري كنم كه هيچ ناله و زاري كننده اي هم ناله ام نشود.
گوارايت باد جام شراب شهادت كه از دست يار بدستت رسيد …
علي جان! ما را درياب كه در اين ديار مانده ايم و دست و پا مي زنيم



 
 نظر دهید »

زندگینامه شهید سید جمال طباطبایی

26 دی 1390 توسط غلامی

سردار رشیداسلام پاسدار حاج سید جمال طباطبائی فرزند حاج سید علی در تاریخ 2/9/1339 درخانوادهای مذهبی سرشار ازایمان واعتقادالهی درشهرستان شهرضاپا به عرصه وجودگذاشت وازاوائل کودکی تحت تربیت اسلامی وآموزشهای مکتبی وعقیدتی بانظارت والدین قرار گرفت همزمان بااوج گیری مبارزات بی امان امت پرخروش ومسلمان درمبارزه بارژیم شاهنشاهی نقش ویژه ای رابه عهده گرفت وتاسرحد امکان از هیچ کوشش وتلاشی دریغ نورزیدباشروع جنگ تحمیلی وآغاز تهاجم صدام متجاوز ومتعرض به ناموس جامعه اسلامی وغاصب سرزمین مقدس اسلامی درزمستان سال 1359 بعنوان داوطلب بسیجی رهسپار میدانهای شرف وخون گردید ودرزمستان سال1359دریک گروه چندده نفری در منطقه دارخوین به مصاف با بعثیان پرداخت پس ازمراجعت قامت رسای خود رابالباس مقدس سپاه آراسته گردانید بااصرارتمام وکسب اجازه مسئولین مجددابه جبهه های جنگ عزیمت نمود وبا قبول مسئولیت وسمت های مختلفی اعم از فرماندهی دسته !گروهان ! گردان وتیپ همگام باکفرستیزان اسلام به مبارزه بادشمن پرداخت ودر شهریور ماه سال 1361درخط پدافندی زید بر اثراصابت ترکش به سمت سر بشدت مجروح گردید وپس از یازده روز بیهوشی واغماء از نیمه راست بدن معلول گردید به طوریکه دست وپای راست بدن ایشان قادر به حرکت نبود ولی این موضوع باعث عدم حضورشان در جبهه نگردید وهمچنان راسخ واستوار اصرار بر حضور در جبهه ها وشرکت در عملیات ها را داشت حضور او درخطوط مقدم جبهه ها با این وضع جسمی روحیه بخش رزمندگان وقوت قلب آنها بود بابروز استعدادهاوخلاقیت هادرارائه طرحها وبرنامه های جنگی و حضور فعال در کنارنیروی رزمی از ایشان فردی پرتلاش وخستگی ناپذیر ساخته واز ستونهای اصلی لشکر قمربنی هاشم(ع) به شمار می رفت تجربه های گرانبهایش در عملیاتهای پیروز مندانه والفجرهشت وکربلای پنج به خوبی مؤثرواقع شد.

بالاخره در حول وحوش عملیات کربلای هشت به هنگام تحویل خط پدافندی در خط مقدم با اصابت ترکش خمپاره در تاریخ 23/1/1366به لقاء دوست شتافت وبه آرزوی دیرینه خود دست یافت از این شهید بزرگوار یک فرزند دختر که در زمان شهادت ایشان نه ماه بیشتر نداشت به یادگار ماند.

 

 1 نظر

خاطرات شهید بابایی

15 دی 1390 توسط غلامی


» مجموعه خاطرات شهید بابایی

در سال 1329 در قزوین متولد شد . پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1348 برای تحصیل در دانشکده خلبانی داوطلب شد . جالب اینکه در همان سال در رشته پزشکی قبول شده بود . اما خلبانی را به پزشکی ترجیح داد . شهید بابایی پس از طی مراحل مقدماتی آموزش خلبانی جهت تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد و در سال 1351 با موفقیت به ایران بازگشت .

شهید عباس بابایی

ایشان در7/5/1360 به درجه سرهنگ دومی ارتقا یافت و در 9/9/62 ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی ، مسئول معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش شد. شهید بابایی پس از اخذ درجه سرتیپی در 8/2/66 در نیمه مرداد ماه همان سال همزمان با عید قربان در حین عملیات به شهادت رسید . از این شهید 37 ساله سه فرزند به نامهای شلما ، حسین ، محمد به یادگار مانه است .

وقتی کلنل باکستر فرمانده پایگاه هوایی واقع در آمریکا به همراه همسرش عباس را می بینید که در ساعت 2 بعد از نیمه شب در محوطه چمن پایگاه مشغول دویدن است او را صدا زده و علت این کار را از او می پرسد که عباس در جواب می گوید : مسائلی در اطراف می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاند . در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم . فردای آنروز در بولتن خبریایگاه هوایی ریس این مطلب توجه همه را به خود جلب کرد : دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را خودش دور کند . منظور شهید بی بند و باری اخلاقی و مفاسد موجود در آمریکا بوده است .

یکی از دوستان شهید بابایی او و همسرش را به میهمانی دعوت می کند و با توجه به شناخت و روحیات شهید به دروغ به او می گوید که میهمانی ساده و مختصر است در حالیکه آن میهمانی به مناسبت سالگرد ازدواج میزبان فراهم شده بود . همسر شهید بابایی نقل میکند : پس از ورود به مجلس و مشاهده وضع زننده حاکم بر آن یک لحظه عباس را دیدم که صورتش سرخ شده است . او کم کم تحمل خود را از دست داد و با عذرخواهی از دوستش مجلس را ترک و به طرف خانه حرکت نمودیم . وقتی وارد خانه شدیم بغض عباس ترکید و دائم خود را سرزنش می کرد . بعد از چند لحظه وضو گرفت و شروع به خواندن قرآن کرد . او قرآن می خواند و گریه می کرد . او از این ناراحت بود که چرا در آن مهمانی شرکت کرده و با خواندن قرآن می خواست قلب و روح خود را آرام کند و تسلی بخشد .

نمازهای عباس با آرامش خاصی همراه بود او بعضی مواقع آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین را هفت هشت بار با گریه تکرار می کرد . آخرین بار که به خانه ما آمد  سخنانش بوی عاشق واقعی را می داد . او گفت : وقتی اذان صبح می شود پس از اینکه وضو گرفتی به طرف قبله بایست و بگو ای خدا این دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا آن را برندار . وقتی دلیل این کار را پرسیدم گفت اگر دست خدا روی سرمان باشد شیطان هرگز نمی تواند ما رافریب دهد .

در سالهای 60 – 61 بنزین به صورت کوپنی توزیع می شد . شهید بابایی بیشترین سهم  را به خلبانان شکاری که فعالانه در جنگ شرکت داشتند اختصاص داد . یکبار که پدرم خانم شهید بابایی می خواست همسر و فرزندان او را به قزوین ببرد . متصدی توزیع کوپن بدون اجازه از شهید بابایی یک کوپن به ایشان می دهد . وقتی شهید بابایی متوجه می شود به شدت با او برخورده کرده و او را توجیح می کند که چرا بدون اجازه اش اینکار را انجام داده است . همچنین به او می گوید برادر جان مگر همسر و فرزندان من با بقیه فرق می کنند خوب با اتوبوس بروند چه کسی واجب کرده که حتما باید با ماشین سواری بروند ؟ اگر شما می بینید که ما به آقایان خلبان کوپن می دهیم مساله اش فرق میکند به دستور شهید بابایی مسئول توزیع کوپن رفته و ان کوپن ها اهدائی را پس میگیرد .

و سر انجام دلاور مرد بزرگ عباس بابایی در روز جمعه 15 مرداد سال 66 همزمان با عید قربان و در هنگام اذان ظهر در حین عمایات به درجه شهادت نائل گردید

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25

ساعت فلش

كد ساعت

كد تقويم

قالب وبلاگ

به وبلاگ نجد خوش آمدید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناجات
    • مناجات خواجه عبدالله انصاری
  • گلپوته هایی از صحیفه سجادیه
  • مفتح،منادی حوزه و دانشگاه
  • حدیث روز
  • حدیث از امام سجاد
  • زخم هایی که کهنه نمی شود
  • پا جا پای حسن مقدم
  • طبیب روحانی
  • جرعه هایی از کلام نور
  • موضوع آزاد
  • فرماندهان
  • حرف دل
  • یک سبد سیب
  • پیام هفته
  • صفیر سیمرغ(معارف)
  • سپید جامگان آسمانی(وصیت نامه)
  • غبارروبی از چهره صمصام
  • فرهنگ مهدویت در فضای مجازی
  • یک آیه
  • خاطره شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار سایت

قالب وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس