به وبلاگ نجد خوش آمدید

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یا رقیه

08 تیر 1392 توسط غلامی

رقیه جان مرا ببخش که جسارت کردم و خواستم شکوه تو را،

در قالب واژه‏های زمینی به تصویر کشم!

مگر می‏شود تو را نوشت؟

تو همانی که در شام حماسه آفریدی، آسمان و زمین را به تحسین واداشتی.

 تو همانی که بعد از حسین لحظه ای آرام  وقرار

نداشتی! تو همانی که در بحبوبه ی بارش تیر و سنگ به دنبال حجاب خویش بودی!

نه! بگذار خاموش شوم که هرگز قادر به گشودن سرّ خدا نیستم!

بگذار تو را به اندازه درک خودم دوست بدارم؛ آن قدر که در قلب کوچک من جای شوی!

 

 
 نظر دهید »

در فضیلت ماه رجب

24 اردیبهشت 1392 توسط غلامی

رجب نام نهري است در بهشت از شير سفيدتر و

از عسل شيرين تر هر كه يك روز رجب را روزه دارد البته از آن نهر بياشامد.

در فضيلت ماه رجب از حضرت رسول خدا - صلي الله عليه و آله -

روايت شده كه ماه رجب ماه بزرگ خداست

و ماهي در حُرمت و فضيلت به آن نمي رسد

و قتال با كافران در اين ماه حرام است .


رجب ماه خداست و شعبان ماه من است

و ماه رمضان ماه امّت من است كسي كه يك روز از ماه رجب را

روزه دارد مستوجب خشنودي بزرگ خدا گردد و غضب الهي از او دور گردد

و دري از درهاي جهنم بر روي او

بسته گردد.

از حضرت صادق عليه السلام منقولست كه

حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - فرمود:

« ماه رجب ماه استغفار امّت من است

پس در اين ماه بسيار طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده و مهربان است

و رجب را اَصَب مي گويند زيرا كه رحمت خدا در اين ماه بر امّت من بسيار ريخته مي شود.»

پس بسيار بگوييد:

 نظر دهید »

تبریک روز معلم

02 اردیبهشت 1392 توسط غلامی

اوراق زرین تاریخ تربیت سیمای درخشان مربیان نام آوری چون ابراهیم ، موسی ، عیسی

 

و محمد (ص) ، علی (ع) و فاطمه (س) و زینب (س) را بر خود نقش ابدی زده است آنان که

 

با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و جاوید در سازندگی انسان متعهد به

 

وجود آوردند و با تزکیه و تعلم کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهاده و پرچم توحید را

 

برافراشتند و امروز شما عزیز گرامی ادامه ی این نهضت عظیم را بر عهده گرفته ای ضمن

 

بزرگداشت خاطره استاد مطهری و گرامیداشت روز معلم

 

برایتان در این راه آرزوی موفقیت می نمایم.

 

 نظر دهید »

به تماشا سوگند

01 اردیبهشت 1392 توسط غلامی

به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن

واژه ای در قفس است.

 

حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.

من به آنان گفتم :

آفتابی لب درگاه شماست

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

 

و به آنان گفتم :

سنگ آرایش کوهستان نیست

همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کنلگ .

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است

که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.

پی گوهر باشید.

لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.

 

و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم

و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ .

به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت.

 

و به آنان گفتم :

هر که در حافظۀ چوب ببیند باغی

صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.

آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند

می گشاید گرۀ پنجره ها را با آه.

 

زیر بیدی بودیم.

برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم :

چشم را باز کنید ، آیتی بهتر از این می خواهید ؟

می شنیدم که به هم می گفتند :

سحر میداند ، سحر !

 

سر هر کوه رسولی دیدند

ابر انکار به دوش آوردند.

باد را نازل کردیم

تا کلاه از سرشان بردارد.

خانه هاشان پر داوودی بود،

چشمشان را بستیم.

دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.

جیبشان را پر عادت کردیم.

خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.

یادش گرامی و روحش شاد

 

 نظر دهید »

در سوگ سپیده

24 فروردین 1392 توسط غلامی

نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها!

ای مهربان ترین مادر، حبیبه ی حق و شفیعه ی حشر! پدر و مادرم فدای پینه ی دست هایت باد. تو محور آسیای ایثاری و اولین

علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت! به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه

های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از

ولایت، سرلوحه ی خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می

نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره ی

تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا

پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش

و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.

 1 نظر

تبریک روز پرستار

27 اسفند 1391 توسط غلامی

دست خدا به همراهت ای دست سرشار از عاطفه و مهر. دعای همه دردمندان بدرقه راهت ای سینه لبریز از ایمان و یقین. دستت همیشه گرم ای نگران

چشم های خسته و بیمار. خدا پشت و پناهت ای باغبان گل های پژمُرده و شاخه های شکسته. نسیم رضایت خدا گوارای وجودت ای جلوه گاه فداکاری و

صبر، ای اسوه نیکوکاری، ای پرستار.

 

 1 نظر

زینب پدر

27 اسفند 1391 توسط غلامی

خوش آمدی ای زینت پدر؛ ای مایه فخر عالم؛ ای تسلای دردهای مادر؛ خدا نام تو را زینب نهاد که تو زینت پدری. تو نگین زیبا و

درخشان خلقتی؛ گل خوشبوی زیباترین بوستان آفرینشی؛ پدر خود زلال حیات در عالم است و تو زینت و مایه فخر او. در همه

نیکی‏ها از پدر میراث برده‏ای، در شجاعت و شهامت، در فصاحت و بلاغت، در ادب و کمال و در عبودیت و تسلیم خدا بودن. پدر به

تو فخر می‏کند و تو شایسته این افتخاری

 نظر دهید »

رسول خدا می فرمایند:

16 اسفند 1391 توسط غلامی

هر كس درختي را بكارد و به ثمر برسد به قدر تمام ميوه هايش خداوند اجر و ثواب به شخص غارس مرحمت ميفرمايد. نگاه

نمودن به سبزه زار و سبزي باعث زيادي روشنائي و قوت بينائي چشم است.

 1 نظر

سخنی گهربار از شهید خرازی

08 اسفند 1391 توسط غلامی

از مردم مي‌خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشند، راه شهداي ما راه حق است،  اول مي‌خواهم كه آنها مرا بخشيده و

شفاعت

مرا در روز جزا كنند و از خدا مي‌خواهم كه ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهايي كه با بودنشان و زندگي‌شان به ما درس ايثار

دادند.با جهادشان درس مقاومت و با رفتارشان درس عشق به ما آموختند.

http://dl.aviny.com/Album/defa-moghadas/Shakhes/kharazi/kamel/02.jpg

 نظر دهید »

جبریل امین خادم و دربان رقیه

29 آذر 1391 توسط غلامی

گرديد فلك و اله و حيران رقيه
گشته خجل او از رخ تابان رقيه


آن زهره جيينى كه شد از مصدر عزت
جبريل امين خادم و دربان رقيه

هم وحش و طيور و ملك و عالم و آدم
هستند همه ريزه خور خوان رقيه


خواهى كه شود مشكلت اندر دو جهان حل
دست طلب انداز به دامان رقيه


جن و ملك و عالم و آدم همه يكسر
هستند سر سفره احسان رقيه


كو ملك يزيد و چه شد آن حشمت و جاهش
اما بنگر مرتبت و شان رقيه


يك شب ز فراق پدرش گشت پريشان
عالم شده امروز پريشان رقيه


ديدى كه چسان كند ز بن كاخ ستم را
در نيمه شب آن دل سوزان رقيه

 

 

 نظر دهید »

قوانین پیشرفت

22 آبان 1391 توسط غلامی

*هدف مشخصی در زندگی دارم.

*دوستانم را همانطور که هستند می پذیرم.

*هر روز دانسته هایم را افزایش می دهم.

*از روز مرگی دوری می کنم.

*نگران امور جزئی نیستم.

*لیاقت همکاری و وفاداری را دارم.

 نظر دهید »

اعمال روز شریف مباهله

18 آبان 1391 توسط غلامی

- غسل

- روزه

- دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو رکعت است، در هر رکعت یک مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة

الکرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)

و نیز روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند.

- خواندن دعای مباهله که شبیه دعای سحرهای ماه رمضان است .

- شایسته است در این روز صدقه بر فقرا به جهت تأسی به مولای متقیان امیرالمؤمنین(ع) و زیارت کردن آن حضرت و بهتر است

زیارت جامعه خوانده شود.

 نظر دهید »

پیوند نور با نور

27 مهر 1391 توسط غلامی

به راستی در کجای عالَم خلقت، از ازل تا ابد همتایی پیدا می شد برای فاطمه علیهاالسلام اگر علی علیه السلام نبود و کدام

گل سرسبد آفرینش می توانست همسری علی علیه السلام را بپذیرد، اگر فاطمه علیهاالسلام نبود. اینک دو درّ یگانه، دو

خورشید بی همتا و دو شاخه گل از بوستان عصمت و طهارت پیوند ازدواج می بندند و آفرینش، در ناب ترین لحظه حضورش، پیوند

دو نور را جشن می گیرد. عقد ازدواج این دو وجود آسمانی در عرش و در حضور ملایک بر پا شده است و اینک در زمین، حبیب

خدا، رسول اکرم صلی الله علیه و آله خطبه این عقد را جاری می کند. آن گونه آسمانی و الهی که چشمان ملایک هم از جلال و

شکوه آن به اشک می نشیند.

 نظر دهید »

پرتوی از کلام نوربخش نهمین اختر تابناک ولایت

25 مهر 1391 توسط غلامی

1- الْمُؤ مِنُ يَحْتاجُ إ لى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.

فرمود: مؤ من در هر حال نيازمند به سه خصلت است : توفيق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت

نمايد.

 

2- قالَ عليه السلام : مُلاقاةُ الاْ خوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إ نْ كانَ نَزْرا قَليلا.

فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران - خوب - ، موجب صفاى دل و نورانيّت آن مى گردد و سبب شكوفائى عقل و درايت خواهد گشت ، گرچه در مدّت

زمانى كوتاه انجام پذيرد.

 

3- قالَ عليه السلام : إ يّاكَ وَ مُص احَبَةُالشَّريرِ، فَإ نَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ اءثَرُهُ.

فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور، چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناك خواهد بود.

 

4- قالَ عليه السلام : كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إ لى غَيْرِاللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إ لَيْهِ.

فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست . چطور نجات مى يابد كسى كه خداوند طالبش مى باشد. هر كه از

خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند.

 

 نظر دهید »

امروز

28 شهریور 1391 توسط غلامی

بانو! چمدان خستگی‌هایم را بگیر و زمین بگذار؛ می‌خواهم برای دیدنت قد راست كنم.

كبوترها دور گنبد و گلدسته‌هایت می‌گردند و من سرسپرده شالها و چراغهای سبز بالای ضریحم.

حرم؛ نقطه تلاقی همه دردها و درمانها.

حرم؛ دری كه رو به بهشت باز می‌شود.

حرم؛ آشیانه كبوترها و یاكریم‌های غریب.

وقتی با توام، حالم خوب است؛ حتی غروبهای دلتنگ و نفس‌گیر.

چراغهای گنبد و گلدسته‌ها، قطب نمای قم‌اند و همه كوره راه‌های تاریك،‌به روشنای حرم می‌رسند.

مهمان توام بانو؛ آب و گلابی را كه به من تعارف می‌كنی، به هیچ ثروتی نمی‌دهم.

گلدسته‌هایت دعا می‌كنند برای همسایه‌هایی كه محتاج اجابت‌اند.


 1 نظر

حضرت عشق

06 شهریور 1391 توسط غلامی

تخریب کرده اند حرم و بارگاهتان

آنها که زنده اند به لطف نگاهتان

 

بر روی مهربانیتان چشم بسته اند

با خود نگفته اند چه بوده گناهتان

 

از نسل هیزم آورشان که عجیب نیست

آتش زنند دوباره  دل پر زآهتان

 

روز سقیفه بود اگر بی حرم شدید

یا بین کوچه بود که بستند راهتان

 

اول زدند مادر و بعدش حسینتان

افتاد بین تیغ و نیزه و شد قتلگاهتان

 

وقتی رسید یوسف کنعان فاطمه

با او بنا کنیم حرم دلبخواهتان

 

فعلا نشسته است و زغم آه می کشد

کنج بقیع در شب تار و سیاهتان

 نظر دهید »

مدینه و گل لبخند سیدالشهدا

11 تیر 1391 توسط غلامی

شب است و خانه ثارالله و چراغ هداست
خدا عجب پسری داده بر امام حسین
که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست
علی است نام و علی جلوه و علی آئین
علی جلال و علی صورت و علی سیماست
تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی
نگاهش از همه جانب به لالۀ لیلاست
تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید
تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست
خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد
چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست
هر آنکه دید جمال ورا به حیرت گفت
محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟
محمد است علی؟ یاحسین؟ یاحسن است؟
به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است
ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر
و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر
مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله
کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر
و یا که مکه شده خانۀ امام حسین
و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر
دوباره فاطمه آورده یک امام حسن
و یا عیان ز حسین است منظری دیگر
مـگر که ام‌بنین بـاز زاده عبـاسی
ظهـور کرده زعبـاس، منظری دیـگر
مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند
که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر
به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست
خداشناس نیـم گر زنـم دری دیـگر
همین ب
س است مرا لطف و رحمت وکرمش
که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش
قدش چو نخلۀ طوبا و هر دلی چمنش
رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش
عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت
زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش
ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست
که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش
هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا
زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش
تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر
سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش
عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت
هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش
قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر
زبس که عاشق شمشیرها بـود بدنش
گشوده دیده به رخسار دلربای حسین
به عالم آمده تا جان کند فدای حسین
نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست
به غیر دوست زده پشت پا به هر چه که هست
علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس
به هم دهند او را همچو لاله دست به دست
دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست
دلش بـه سلسلۀ زلف یـار شد پـا بست
گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا
به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست
سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی
که هر چه را به جز عهد دوست بود،شکست
روا بود که ننوشند خلق، آب حیات
زجام او که زجام عطش بود سرمست
اگـر نبـود خطا، آشـکار می‌گفتم
که این پسر بود از کودکی حسین پرست
جهان فداش که تا پای جان حسینی بود
هنوز نامده در این جهان حسینی بـود
الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام
به خلق و خوی و مرام محمدیت سلام!
تـوئی شهید ولایت که از ولیت درود
توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام
شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت:
که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام
قیام‌ها بـه قیـام تـو متصل بـایـد
که زندگیت سراسر قیام بـود قیام
توئی که از شب میلاد بر قد و قامت
قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام
شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید
ولایت تو همان دین ماست در اسلام
اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز
بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام
هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو
تمام طاعت “میثم” بود ولایت تو






 نظر دهید »

ماه رجب

18 خرداد 1391 توسط غلامی

ماه رجـب فصل جديدي در كتاب زندگي مي گشايد كه از

 

عطر دل انگيز نيايش سرشار است. پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله) با ديدن هلال ماه مبارك رجب، دست به دعا بر مي


داشت و پس از حمد و ثناي الهي، سي بار تكبير و لااله الا اللّه مي گفت و مي فرمود: ماه رجب، ماه استغفار براي امت من

 

است. در اين ماه بسيار طلب آمرزش كنيد كه خداوند آمرزنده مهربان است. در ماه رجب فرشته اي تا صبح اينگونه ندا مي

 

دهد: خوشا به حال رجبيّون، خوشا به حال آنان كه والايي ماه رجب را دريافته اند، خوشا به حال آنان كه از بركت ماه رجب

 

نصيبي اندوخته اند. پوينده طريق بندگي و سالك راه ملكوت و رهسپار وادي معرفت و چشم انتظار بهار طاعت و مشتاق دعا

 

و مناجات و مسئلت كه شير روز و زاهدي در دل ظلمت است و با اقليم توحيد آشنايي دارد و از جام محبت و دلدادگي جرعه

 

هايي جانبخش نوشيده و طالب قرب، كرامت، تعالي و فضيلت مي باشد گاه رسيدن پر بركت سال همچون رجب، شعبان و

 

رمضان همچون انسان هايي تشنه و مشتاق در انتظار گمشده آشناي خود در اين مواقع بسر مي برد تا از آب گوارا و نوشين


حيات و معنويت سيراب شده و روح و روان خود را جاني نوين و طيب و طاهر ببخشد و با نظافت خانه دل و آراستن درون، خود


را براي ميهماني خدا و درك ليله القدر ماه مبارك مهيا كند. آنان كه در وادي مراقبه و شهود در محضر خداي متعال گام برمي


دارند چه خوب قدر چنين ايامي را مي دانند و بسيار سخت تر و هوشيارتر و جدي تر از دنياطلبان، به دنبال آن هستند تا مبادا

 

سودي فاني و متاعي ارزاني از اين نشئه از دستشان بيرون رود، مراقبند تا نكند نفعي باقي و تجارتي راقي براي آخرت، از

 

كفشانربوده گردد كه زيان و نقصان را در اين مي بينند. بر كسي كه مي خواهد به تصفيه درون بپردازد لازم است كه براي

 

دستيابي به خرسندي خداوند تمامي توش و توان خود را به كار گيرد و براي خالص نمودن اعمال و احوال خويش و مصون نگه

 

داشتن آنها از هر گزندي، در ايام ماه رجب مبادرت ورزد كه اگر بنده اي به اندك عملي به اين شيوه و با اين خصوصيات توفيق

 

يابد او را كفايت مي كند، زيرا پاداشي كه پروردگار براي عمل ناب و عاري از آلودگي خودخواهي و شرك و نفاق، در نظر گرفته

 

از حساب و شماره بيرون است. از امام صادق(ع) نقل شده كه پيامبر ختمي مرتبت، حضرت محمد مصطفي(ص) فرمود:ماه

 

رجب، ماه خداست در غايت حرمت و فضيلت. اگر كسي روزي از اين ماه را روزه بگيرد خداي را خشنود و شعله غضب الهي را

 

خاموش نموده است و دري از درهاي جهنم به روي او بسته مي شود. رجب ماه استغفار امت من است، پس در اين ماه طلب

 

آمرزش كنيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را ((اصب)) مي گويند زيرا كه رحمت خداوند در اين ماه بر امت من

 

بسيار ريخته مي شود، پس بسيار بگوئيد استغفر الله و اسئله التوبه.

 

 



 نظر دهید »

از روشنی طلعت ...

03 خرداد 1391 توسط غلامی

از روشنی طلعت رخشنده «باقر»   ***   شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر


در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز   ***   گردید عیان ماه تمام از رخ باقر


منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است    ***   این نور که نورانی از او گشته ضمائر


بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد این فخر   ***    کاورده پدید این مه تابنده باهر


«باقر» لقب و کنیه «اباجعفر» و او    ***   ربوده است لقب های دگر: هادی و شاکر


از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ    ***   جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر


دریای علوم است و، زداینده اوهام   ***    گفتار حکیمانه او زیب منابر


از یک نفسش زنده کند صد چو مسیح   ***    از یک نظرش دیده اعمی شده باصر


یاد آمدش از چهره تابان محمّد   ***    با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر»

 


عالم همه شد روشن از آن نور خدائی   ***    شد بارور از او شجر دین و شعائر


خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او ر   ***    خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر


دیگر غمی از محنت ایّام ندارد   ***    هرکس به حرمخانه او گشت مجاور


وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند  ***    چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر


ای کاش که بالی بدهد عشق به من نیز   ***    تا سوی حریمش پرم از شوق چو طائر


تا کی بدهد بار به دربار وصالش   ***    جان بال سفر بسته، به لب آمده حاضر


گر اذن دهد، نیست کسی مانعِ راهم   ***    چون دفتر عشق است گذرنامه شاعر

 نظر دهید »

خدا خرمشهر را آزاد کرد

03 خرداد 1391 توسط غلامی
سوم خرداد ماه سالروز غرور آفرینی رزمندگان اسلام در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر گرامی باد.

روح شهیدانی همچون محمد جهان آرا شاد و راهشان پر رهرو باد.
 نظر دهید »

بیانات رهبر درباره سوم خرداد

31 اردیبهشت 1391 توسط غلامی


مقام معظم رهبرى طى سخنانى از خرمشهر به عنوان پرچم سرافرازى، استقامت و پايدارى ملت ايران نام بردند و فرمودند:

هنربزرگ در استقامت كم‏نظير ملت ايران در برابر حملات متجاوزين متعلق به مردم خرمشهر است زيرا زنان، مردان، جوانان و

نوجوانان اين شهر حماسه‏اى را آفريدند كه براى هميشه خرمشهر به عنوان يك نام ممتاز و برجسته مطرح خواهد بود.


 1 نظر

روز معلم

13 اردیبهشت 1391 توسط غلامی

ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،

و ماندگار شدن برای یک عمر؛

سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار …

معلم عزیزم روزت مبارک که جهانی از نورت مبارک گشته است.

منبع : یکـ گیله مرد


 1 نظر

سه یار دبستانی

22 فروردین 1391 توسط غلامی


بنا به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک بهسه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند.

حسن رهبری فرقهٔ سماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام‌الملک سیاست‌مداری بزرگ شد و خیام شاعر و متفکری

گوشه‌گیر که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام اگر به جایگاهی رسید آن دو دیگر را

یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد

کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزار دینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او

پرداخت‌ کنند.

چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن

صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که بسیار بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این

داستان اشاره نکرده‌ است.

 

 

 

 


 نظر دهید »

دعای توسل برای خروج از بن بست

20 فروردین 1391 توسط غلامی


شهید صیاد شیرازی می‌گوید: در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش اولین عملیاتی که انجام دادیم «عملیات طریق‌القدس

بود». هدف هم این بود که بتوانیم در تنگه چزابه بین نیروی دشمن در خاک خودش و بخشی از نیروهایش که در داخل سرزمین

ما بود، شکاف بیاندازیم.

عملیات به یاری خداوند متعال و همت رزمندگان اسلام به خوبی انجام شد و بخش عمده‌ای از منطقه در همان شب اول آزاد

شد. اما وضعیت بسیار نگران کننده بود، تلفات سنگینی بر ما متحمل شده و نیرویی که بخواهد جایگزین این برادران اعم از

ارتشی و سپاهی بشود، وجود نداشت. شاید به خاطر زیر آتش بودن در آن محور، ما بیشتر از 1800 نفر شهید دادیم فقط برای

اینکه خط را نگه داریم. برای رهایی از این بن بست، شب قرار گذاشتیم که یک جلسه فوق‌العاده بین ارتش و سپاه یعنی

قرارگاه خودمان در سوسنگرد داشته باشیم.

بیش از سه - چهار ساعت بحث ادامه پیدا کرد ولی هیچ نتیجه مثبتی از بحث‌ها گرفته نشد. شهید غیرتمندی داشتیم که

طلبه جوانی بود به نام «مصطفی ردانی پور». او گفت: برادرها، شما حرف‌هایتان را زدید، دیگر فکر نمی‌کنم چیز جدیدی داشته

باشید اگر موافق باشید به یک دعای توسل بنشینیم. باز هم همان کسانی که در نزد خدا آبرویی و عزتی دارند مثل ائمه اطهار

(ع) هستند که باید دستمان را بگیرند.

چراغ‌ها خاموش شد، خود شهید «ردانی‌پور» دعا را شروع کرد، همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود.

متوجه شدم پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه می‌کند.

سرتیپ شهید نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی ارتش بود که 54 سال داشت. آن موقع چند سال اضافه بر خدمت متعارف 30

ساله، خدمت کرده و به خوبی پا بر جا مانده بود. دیدم دستمال بزرگی را روی صورتش گذاشته و چنان گریه می‌کند که من در

خودم احساس حقارت کردم.

به خودم گفتم: خوش به حال این افراد. اینها وضعشان خیلی بهتر از ماست! خاطره این دعای توسل در ذهنم مانده بود. مدتی

بعد به تهران آمدم، فرصت شد که به طور خصوصی در خدمت امام(ره) برسم، این خاطره را به محضر ایشان تعریف کردم.

امام(ره) حرف بنده را قطع کردند و مطلبی فرمودند که هیچ وقت از ذهن و قلبم پاک نمی‌شود. فرمودند:«این اصل رجعت

انسان است به فطرتش

 5 نظر

چند سخن از نور

16 فروردین 1391 توسط غلامی

1- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: … و ما وارثان پيامبران الهي هستيم. (ارشاد شيخ مفيد/1/270)
دريا صفتيد و روح باران داريد
چون سبزه طراوت بهاران داريد
هستيد شما وارث پيغامبران
در سينه هميشه نور قرآن داريد


2- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، حج را براي استواري و تحكيم دين قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
تا چشمه‌ي عشق، جاري دين گردد
دل‌هاي همه، بهاري دين گردد
واجب شده حج به امر يكتاي بزرگ
تا مايه‌ي استواري دين گردد


3- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، رسيدگي به خويشان را براي طول عمر و باعث فزوني در خويشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
چونان كه ادب به آبرو افزايد
اخلاص، به قدر هر نكو افزايد
اهل صله‌ي رحم اگر بود كسي
فرمود: خدا بر اهل او افزايد


4- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، اطاعت از ما- اهل‌بيت عليهم‌السلام- را براي ايجاد نظم و همبستگي در مردم قرار داد. (بحارالانوار/29/223)
خواهي ز گسستگي رهايي يابي
يا جلوه‌اي از نور خدايي يابي
فرمان ببر از اوامر حضرت دوست
تا راه به اوج كبريايي يابي

 نظر دهید »

باغستان روشن نور

20 بهمن 1390 توسط غلامی

هنوز کوچه‏های مدینه از خاطره گام‏های آهسته تو سرشار است.
هنوز سایه‏های آرام شب، از وزش نسیم حضور تو بیدارند.
هنوز خانه‏های بی‏نور و تهی از عطر مهر مادر و پدر، به لحن دلگشای تو مشتاق مانده است. کسی چه می‏دانست که آن شعر شبانه نان و طعام، از قلب غزل سرای نوازش توست که می‏تراود؟!
دریغا که تا بودی و هرم حضورت را به گمنامی اما به عشق، به خلق خدا پیشکش می‏کردی، از ادراک تو محروم ماندند! حالا پس از رفتن تو، یک شهر به اندازه همه آن چشیدگان جرعه‏های تو، تنهایی خویش را مرثیه می‏خواند و مویه می‏کند.
آن دلگرمی که در یأس فروتن دل‏ها از جانب تو می‏دمید و شفافیت آب را به روان خشک و خسته آنها می‏بخشید، حالا از دست رفته است و تو پرواز کرده‏ای به آشیانه مرغان بهشت. وقتی زبان می‏گشودی، گره فرو بسته صدها هزار پرسش بی‏امان می‏گشود و دفتر پربرگ ندانسته‏های اندیشه انسان، سطر به سطر، از واژه‏های معرفت و بلوغ، هستی می‏گرفت.
این کاروان بلند علم است که از باغستان روشن دریافت‏های تو آغاز شده و تا مرز تیرگی‏های جهل آدمی، توشه‏های دانایی و حکمت را روانه کرده است.
آن امیر ایمان‏آوردگان و معرفت‏شناسان بود که سرود و اینک تو که با صلابت و یقین، «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را باز می‏خوانی و می‏خوانی.
ای امیر فضل و بزرگی و هنر!
تاریخِ پُرحجم روایت و نقل، به آن ده‏ها هزار جست‏وجوگر و راوی سخن‏های جانانه تو که در خویش دارد، به خود می‏بالد؛ به آن مرواریدهای نهفته کلامت که در حافظه دیرینه خویش، عزیزانه محفوظ داشته است.
ای صادق آل نبی! اکنون ماییم و میراث فاخر سخن‏های تو که بسان گنجینه رشد و آسمانی شدن، ما را و همه را و همیشه را فرا می‏خواند

 1 نظر

رکوع نرگس ها

17 بهمن 1390 توسط غلامی
پیامبر اکرم

مانده‏اند عالميان و آدميان كه كدامين لحظه را، لحظه ولادت تو بشمارند؟

كدامين روز را، روز تولد تو نام بگذارند؟

تو كى در وجود آمدى كه ورودت را و زمان آمدنت را جشن بگيرند؟

خورشيد و ماه و ستارگان تا بدانجا كه حافظه‏شان يارى مى‏كند به تو سلام مى‏گفته‏اند.

نرگس‎ها اولين ركوع حيات را بر آستان تو كرده‏اند.

موج‎ها از ازل سر بر ساحل رسالت تو مى‏ساييده‏اند.

سرسخت‎ترين و بى محاباترين لاله‏ها و آلاله‏ها در بى انتهاترين دشت‎ها، نام تو را هر پگاه فرياد

مى‏كرده‏اند.

پيغمبران و رسولان همه در كلاس تو درس رسالت مى‏خوانده‏اند.

سرو و صنوبران مدام راستاى قامت تو را تداعى مى‏كرده‏اند.

بلبلان و قناريان هر چه ياد دارند، هميشه مدح تو مى‏گفته‏اند.

گل‎هاى محمدى همه با نام تو پر مى‏گشوده‏اند.

قطرات باران، انديشه حيات را وام از تو مى‏گرفته‏اند.

بنفشه‏هاى جان باخته و دل افروخته هميشه در صفحه سينه سوخته خويش تصوير روشنى از تو

مى‏يافته‏اند.

در حافظه جويبارها، جز تكرار نام تو هيچ نيست.

شبنم‏ها هر چه به خاطر دارند بر تو درود مى‏فرستاده‏اند.

پيش از تو را، كسى به ياد ندارد.

بارى، مانده‏اند عالميان و آدميان كه كدامين لحظه را لحظه ولادت تو بشمارند.

موجودات هر چه به گذشته‏ها مى‏نگرند، هر چه در خورجين سوابق خويش جستجو مى‏كنند، هر

چه زمين ماضى را مى‏كاوند، هر چه نگاه در زواياى حافظه مى‏گردانند، جز تو هيچ نمى‏بينند.

راهى بايد جست براى سخن گفتن از ولادت تو.

آنسان كه عرشيان لب به شكوه نگشايند و مقربان گره گلايه بر ابرو نيفكنند.

بدانگونه از تولد تو سخن بايد گفت كه هستى برنياشوبد و حيات بى‎قرارى نكند.

چه، هيچ رشحه‏اى از حيات، تو را پيش از خويش نيافته است.

و چگونه بيابد كه حيات از نور تو در وجود آمده است.

هستى، طفيل آمدن توست.

چنين نبود كه خداوند تو را براى هستى خلق كند.

هستى به افتخار تو آمد.

تو براى عالم نيامدى، عالم براى تو آمد.

مگر نه خداوند، تو را پيش از همه، از نور خويش آفريد و جهان از كرشمه چشم تو موجود شد؟

مگر نه افلاك در التهاب غمزه نگاه تو پديد آمد؟

مگر نه تو مقصود بودى و ماسوا به تبع ؟

آن گنج مخفى كه خداوند بود و دوست داشت كه يافته شود مگر به آفرينش تو يافته نمى‏شد؟

مگر تو برترين شناساى پروردگار خويش نبودى؟

چه كسى مى‏توانست بيايد كه او را بهتر از تو دريابد؟

مگر بناى آفرينش بر عبادت نبود؟

مگر تو عابدترين بنده خدا نبودى؟

مگر با خلق تو آن غايت به تحقق نمى‏نشست؟

مگر با آغاز تو، كار آفرينش پايان نمى‏گرفت؟

آرى، تو همه بودى و با آمدن تو انگيزه‏اى براى خلقت ديگران نبود .

آرى، ولى، تو «رحمة للعالمين» بودى.

و در «رحمة للعالمين» بودن تو همين بس كه عالم و آدم از نور تو آفريده شد و وام حيات از تو

گرفت با آن كه تو خلق كامل و كاملترين خلق بودى.

بارى سخن گفتن از تو و ولادت تو نه سخت و دشوار، بل خطرناك و محال است.

محال از اين رو كه موجودات، پيش از تو نبوده‏اند تا از ولادت تو سخن بگويند، جز خالق، كسى

زمان خلق تو را چه مى‏داند؟

و خطرناك از آن جهت كه تو معشوق خداوندى، تو حبيب و محبوب اويى.

و هيچ عاشقى، غيرتمندتر از خداوند به معشوق خويش نيست.

همو كه تو را سلام كرد و فرمود كه نه فقط خلايق و افلاك را كه بهشت و جهنم را حتى به

خاطر تو مى‏آفرينم. بهشت را محض ياران تو و جهنم را براى مخالفان تو.

آرى، با چنين غيرتمندى عاشق، سخن گفتن از معشوق بس خطر آكنده است.

معشوقى كه پيامبران سلف همه آرزو مى‏كرده‏اند كه از امت او باشند و در ركاب او.

معشوقى كه ملائك تا ابد مأمور صلوات بر او شده‏اند. معشوقى كه راه شناختش جز بر خدا و

ولى او بسته است. چگونه مخلوقى كه از نور او پديد آمده است و نمى‏فهمد كه او از كى، كجا و

چگونه بوده است، از او سخن بگويد؟

گوهر پاك تو از مدحت ما مستغنى است

فكر مشاطه چه با حسن خداداد كند؟

“سید مهدی شجاعی”

 نظر دهید »

مطلع فجر

12 بهمن 1390 توسط غلامی

شب، سایه ها بر راهها آوار بودند

مردان همخون، صف به صف بردار بودند

شب، شحنه ها تندیس وحشت ساز بودند

خفاشهای خوف در پرواز بودند

شب، نجیبان عاشقان را سر بریدند

شب، منجیان را سینه در معبر دریدند

شب، دیو بر چهر سپیده خط می انداخت

در رهگذار هر ستاره، دام می ساخت

شب، بر نشیب فاجعه، خون نقش می بست

در اضطراب شب، سترون بود هر دست

شب، مرگ خونین سوی جنگل راه می برد

باغ تفاهم در هجوم خصم می مرد

چشمان امت سوی جاده، تا سواران

آیند چونان ابر با آواز باران

در مرزعه خاک سترون آب می خواست

از پنجره چشم وطن مهتاب می خواست

بغض کبود شهر سد هر نفس بود

آوازها خونین و همرنگ قفس بود

آهنگ پای تکسواران پشت جاده

چشم سحر بر جاده قائم ایستاده

صبح آمد و شب را به ذلت سرنگون کرد

شب را شهاب تیغ مردان غرق خون کرد

زنجیرها از پای سرداران رها شد

شب در هجوم خشم سالاران فنا شد

تیغ سحر با خود نشان از کربلا داشت

آواز غربت بود اما بوی ما داشت

تیغ سحر آواز سرخ آشنا داشت

در جان مشتاقان، تب خورشید می کاشت

صبح آمد و جنگل سرود سبز سرداد

در مزرعه آواز باران را خبر داد

در کوچه ها آواز قرآن بود و حق بود

گلدسته های خاک را، مهمان فلق بود

مرد آمد و مردانه مردان را صدا کرد

خورشید را بر خیمه یلدا رها کرد

اسطوره های ننگ را چون بت فرو ریخت

خورشید را با جان مشتاقان درآمیخت

 نظر دهید »

خورشید بی غروب

12 بهمن 1390 توسط غلامی
شهادت امام حسن عسكري

امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260  هجری، هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند. ابن بابویه و دیگران گفته‌اند که معتمد عباسی آن بزرگوار را با زهر شهید نمود.

ابوسهل می‌گوید: “در محضر امام عسکری (علیه السلام) بودم که امام به خادم خود فرمود تا مقداری آب بجوشاند. پس از آنکه آماده شد، مادر حضرت حجت (عج) آن را برای امام (علیه السلام) آورد، همینکه خواست ظرف را به دست آن حضرت بدهد و حضرت بیاشامد،  دست مبارکش لرزید و ظرف به دندانهای پیشین ایشان برخورد کرد. امام ظرف را بر زمین گذاشت و به خادم خود فرمود: “داخل این اتاق می‌شوی و کودکی را به حال سجده می‌بینی، او را نزد من بیاور.”

ابوسهل می‌گوید که خادم گفت: “من وارد اتاق شدم؛ ناگاه چشمم به کودکی افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان بلند کرده بود. به آن بزرگوار،  سلام کردم و آن حضرت پاسخ مرا داد و نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز، عرض کردم که امام عسکری (علیه السلام) می‌فرماید شما نزد او بروید. در همین هنگام مادر بزرگوارش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.

ابوسهل می‌گوید چون آن کودک به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید و  سلام کرد، بر چهره‌ اش نگاه کردم، دیدم که رنگ چهره مبارکش روشنایی و تلالو دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد و ما بین دندانهایش گشاده است. همینکه امام عسکری (علیه السلام) نگاهش به فرزندش افتاد، گریست و فرمود: “ای سید خاندان خود، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‌روم.” آن آقازاده ظرف آب را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: “پسرم!، بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر و جانشین من و منم پدر تو، و تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدر توست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است. این عهدی است به من از پدرم و پدرهای طاهرین …

و در همان هنگام بود که حضرت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.

 

 نظر دهید »

ساعت فلش

كد ساعت

كد تقويم

قالب وبلاگ

به وبلاگ نجد خوش آمدید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مناجات
    • مناجات خواجه عبدالله انصاری
  • گلپوته هایی از صحیفه سجادیه
  • مفتح،منادی حوزه و دانشگاه
  • حدیث روز
  • حدیث از امام سجاد
  • زخم هایی که کهنه نمی شود
  • پا جا پای حسن مقدم
  • طبیب روحانی
  • جرعه هایی از کلام نور
  • موضوع آزاد
  • فرماندهان
  • حرف دل
  • یک سبد سیب
  • پیام هفته
  • صفیر سیمرغ(معارف)
  • سپید جامگان آسمانی(وصیت نامه)
  • غبارروبی از چهره صمصام
  • فرهنگ مهدویت در فضای مجازی
  • یک آیه
  • خاطره شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار سایت

قالب وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس